بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 14927
کل یادداشتها ها : 10
کنوانسیون 1982 حقوق دریا و رژیم حقوقی دریای خزر
مقدمه
این منطقه از نظر استراتژیک، منطقه خزر به یکی از مهمترین قسمتهای جهان در سالهای اخیر تبدیل شدهاست و همین امر باعث شد تا این منطقه توجه قدرتهای منطقهای و ابرقدرتهای جهانی را به خود جلب نماید. منابع نفتی این منطقه بر اهمیت ژئوپولتیک آن افزوده و آن را کانون توجه فعالیتهای برتر دیپلماتیک و اقتصادی قرار دادهاند.
با همکاری فعال و مشارکت کشورهای ساحلی دریای خزر، این دریا در آینده نزدیک به نحو چشمگیری به مثابه صادر کننده عمده نفت خام به بازارهای انرژی جهانی ظاهر خواهد شد. این امر خود وابسته به تعیین رژیم حقوقی دریای نامبرده میباشد. زیرا "اختلاف در مورد رژیم حقوقی دریای خزر عامل پیچیدهای در توسعه و گسترش منابع این دریا بودهاست"<!--[if !supportFootnotes]-->[2]<!--[endif]-->و در نتیجه منابع آن به خوبی و به طور منطقی مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرند.
کارشناسان بخش انرژی ایالات متحد امریکا تخمین میزنند که ذخایر نفتی دریای خزر شامل دویست بیلیون بشکه (یعنی حدود 16% ذخایر جهانی) میباشد.<!--[if !supportFootnotes]-->[3]<!--[endif]--> قریب به 80% ماهی اوزن بورن (ماهی خاویار) دنیا در دریای خزر قرار دارد. نفت را میتوان در دیگر قسمتهای جهان به دست آورد، حال آنکه خاویار تنها در دریای خزر یافت میشود.<!--[if !supportFootnotes]-->[4]<!--[endif]-->وضعیت حقوقی دریای خزر و رژیم حقوقی آن با چهار مشکل عمده روبه رو است:
الف) فقدان یک موافقتنامه همه جانبه (کلی) در مورد بهرهبرداری از منابع دریای خزر؛
ب) مشکلات ناشی از دریانوردی و کشتیرانی آزاد؛
پ) مشکلات مربوط به محیط زیست دریای خزر؛ و
ت) مسایل مربوط به ماهیگیری (شیلات) و حفاظت از منابع بیولوژی دریای خزر.
در حال حاضر معاهدات 1921 و 1940- منعقده بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی- حاکم بر وضعیت حقوقی دریای خزر هستند. این معاهدات هنوز به طور رسمی از درجه اعتبار ساقط نشده اند؛ زیرا هیچگونه سندی جدید در مورد ارایه مبنایی برای رژیم حقوقی این دریا تنظیم نشده است. تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و افزایش تعداد اعضای دولتهای ساحلی دریای خزر هیچ گونه تغییری در وضعیت حقوقی این دریا ایجاد نکرده است و تنها سبب بروز پارهای ادعاهای یکجانبه از سوی دول ساحلی شدهاست. "فدراسیون روسیه از دید جهانی و بینالمللی وارث تعهدات و الزامات اتحاد جماهیر شوروی سابق میباشد".<!--[if !supportFootnotes]-->[5]<!--[endif]--> برا ساس مقررات و قواعد حقوق بینالملل تغییر در تعداد طرفین یک معاهده هیچگونه تاثیری بر وضعیت حقوقی آن ندارد؛ یعنی وضعیت حقوقی دریای خزر همانگونه که بر اساس معاهدات 1921 و 1940 بوده، ادامه مییابد مگر اینکه معاهده جدیدی در خصوص تغییر این رژیم حقوقی منعقد شود<!--[if !supportFootnotes]-->[6]<!--[endif]--> که در این صورت معاهده جدید حاکم خواهد بود (البته در مورد آن قسمتهایی از معاهده سابق که نسخ شدهباشد). بنابراین وضعیت حقوقی دریای خزر همچنان تابع معاهدات 1921 و 1940- منعقده بین ایران و شوروی- میباشد. این موضوع را نه تنها حقوق بینالملل، بلکه بیانیه آلماتی (21 دسامبر 1991) نیز تایید میکند.<!--[if !supportFootnotes]-->[7]<!--[endif]--> در نتیجه هر گونه اقدام یکجانبه در مورد تعیین سهم، تقسیمات منطقهای، ترتیبات راجع به بهرهداری دور از ساحل و اجازه دادن به کشورهای غیر همجوار برای انجام فعالیتهای مشابه رژیم حقوقی دریای خزر را نقض میکند.
در خصوص رژیم حقوقی دریای خزر برخی از دول ساحلی این دریا و پارهای از نویسندگان به کنوانسیون ملل متحد در مورد حقوق دریا(1982) استناد کرده اند و خواهان تعیین رژیم حقوقی این دریا بر اساس کنوانسیون نامبرده هستند. در این نوشتار به بررسی این سوال پرداختیم که آیا میتوان برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر به کنوانسیون 1982 استناد کرد یا نه؟
1. ماهیت کنوانسیون 1982
حقوق دریا(Law of Sea) از قسمت های مهم حقوق بینالملل است. کنوانسیون 1982 سند جامع واحدی است در مورد حقوق دریا که موافقتنامه ژوئیه 1994 آن را کامل کرده است. مسایل مهمی چون حدود مناطق دریایی، کشتیرانی، منابع دریاها و محیطزیست اکنون به طور تقریبی حل شده اند. تقریبا مسایلی که امروزه در ارتباط با امور دریایی بروز مینماید- به طور مستقیم یا غیر مستقیم- تحت تاثیر مطالب این کنوانسیون میباشد. کنوانسیون نامبرده به منزله تدوین، تحکیم، توسعه مترقیانه و تجدید نظر یا اصلاح آگاهانه حقوق دریاهاست. این کنوانسیون را میتوان- با توجه به جامعیت و فراگیری آن- "قانون اساسی دریا" نامید و همانند یک چتر تمام امور و مسایل دریایی را به زیر سایه خویش درآورده است.
کنوانسیون 1982 حقوق دریا، آنچنان که از اسمش بر میآید به دریا (Sea) میباشد. "یکی از ویژگیهای مناطقی که حقوق دریا در مورد آنها اعمال میشود این است که مناطق مزبور به اقیانوسهای جهانی مرتبط هستند"<!--[if !supportFootnotes]-->[8]<!--[endif]--> و به آبهای آزاد دنیا راه دارند. (در بحث بعدی پیرامون دریا و دریاچه در این خصوص بیشتر توضیح داده خواهد شد).
2. دریای خزر در اصطلاح حقوقی: دریا (Sea)یا دریاچه(Lake)؟
دریای خزر از کانالهای ایجاد شده از طریق رودخانههای ولگا، دنپر و دن به دریاهای سیاه و سفید و دریاچههای بالتیک متصل است. اگر چه از نظر تاریخی خزر را دریا (Sea) مینامند؛ لکن اکثر زمینشناسان آن را دریاچه(Lake)میدانند.<!--[if !supportFootnotes]-->[9]<!--[endif]--> اما چه فرقی میکند؟ دریا یا دریاچه؟ آیا از نظر حقوقی فرقی دارد؟ در این مبحث به بررسی دریا یا دریاچه بودن دریای خزر میپردازیم و آثار مترتب بر هر یک از این دو را در حقوق بینالملل بررسی میکنیم.
یکی از ویژگیهای دریا این است که این مناطق با اقیانوسهای جهان و دریاهای آزاد مرتبط هستند و برای رسیدن به ا ین مناطق ضرورتی ندارد که از آبهای داخلی یک دولت عبور کرد. حال آنکه دریاچه مجموعهای است از آبهایی که به دریای آزاد راه ندارد. دریای خزر ویژگی دریابودن را ندارد، اگر چه تنها از طریق کانالها و راههای آبی در قلمرو فدراسیون روسیه قابل دسترسی است. در این معنا وضعیت دریای خزر شبیه وضعیت دریاچهها میباشد.<!--[if !supportFootnotes]-->[10]<!--[endif]-->بنابراین دریای خزر در گروه دریاچهها (Lakes) جای دارد، نه در گروه دریاها(Seas).
اگر دریای خزر را در گروه دریاهها بدانیم، آنگاه مقررات کنوانسیون ملل متحد در مورد حقوق دریا(1982) در خصوص این دریا قابل اعمال خواهد بود. براساس مقررات ذیصلاح این کنوانسیون- در مورد ما نحن فیه- هر دولت ساحلی از یک دریای سرزمینی (که متجاوز از 12 مایل نباشد)، یک منطقه انحصاری و اقتصادی(که متجاوز از 200 مایل نباشد) و یک فلات قاره برخوردار خواهد بود. با وجود این، باید در نظر داشت که حداکثر عرض دریای خزر متجاوز از 200 مایل نیست؛ ماده 15 کنوانسیون مقرر میدارد که دریای سرزمینی دولتهای دارای سواحل مجاور یا مقابل نباید متجاوز از "ماورای خط منحنی باشد که هر نقطه از آن از نزدیکترین نقاط به خطوط مبدایی که از آنها عرض دریای سرزمینی هر یک از دولتها اندازه گرفته میشود، یکسان باشد".
دریای خزر- علاوه بر اینکه به آبهای آزاد جهان مرتبط نیست- از این جهت که به طور انحصاری متعلق به دول ساحلی است و هیچگونه حق دسترسی برای دیگر دولتها وجود ندارد، دریا محسوب نمیشود و در نتیجه حقوق دریا در مورد آن قابل اعمال نیست.<!--[if !supportFootnotes]-->[11]<!--[endif]-->بنابراین از نظر ترمینولوژی حقوقی دریای خزر دریاچه(Lake) قلمداد میشود و هیچگونه مبنایی برای ایجاد مناطق دریایی در آن وجود ندارد. بنابراین نمیتوان به منظور تعیین مناطق دریایی (از قبیل: منطقه انحصاری اقتصادی، فلات قاره و ...) در دریای خزر به مقررات کنوانسیون 1982 حقوق دریا استناد کرد.
افزون بر آن ماده 123 کنوانسیون 1982 حقوق دریا در مورد اینکه دریاچههایی از قبیل دریای خزر از دایره شمول این کنوانسون خارج هستند، صراحت دارد. هنگام مذاکره در مورد این ماده، هم ایران و هم شوروی از روی عمد تلاش کردند تا این استثنا را وارد و دریاچه خزر را از تحت قلمرو کنوانسیون نامبرده خارج نمایند. در آن زمان سیاست ایران و اتحاد جماهیر شوروی بر این بود تا این مجموعه آب را به عنوان دریاچه برای هر دو کشور نگهدارند. بنابراین، کنوانسیون حقوق دریا به طور قطع در مورد دریای خزر قابل اعمال نیست. با وجود این به نظر میرسد که اصل همکاری- که در ماده 123 مقرر شده- یک اصل حقوقی عرفی است که تمام دولتهای ساحلی را متعهد و ملتزم میسازد تا بر مبنای روحیه همکاری و اجماع عمل کنند. تصمیمات یکجانبه برخی از دولتهای ساحلی این دریا از نظر حقوقی قابل توجیه نیست.
به نظر میرسد که اقدامات یکجانبه آذربایجان مبتنی بر کنوانسیون 1958 (فلات قاره) و کنوانسیون 1682(حقوق دریا) باشد. لکن این موضع برداشت صحیحی از این اسناد نیست، زیرا که اسناد مزبور به دریاهای آزاد مربوط میشوند که به یک اقیانوس یا یک دریای دیگر مرتبط هستند. لذا این اسناد در مورد دریای خزر اعمال نمیشوند؛ چرا که این دریا مجموعهای از آبهای بسته است.<!--[if !supportFootnotes]-->[12]<!--[endif]-->
اما اگر دریای خزر را دریاچه (Lake) بدانیم، در صورت فقدان یک کنوانسیون بینالمللی در این باره، عرفهای بینالمللی- به عنوان رویه عمومی که به مثابه قانون پذیر شدهاند- منبع اصلی و اولیه ایجاد رژیم حقوقی دریای خزر خواهند بود. رویه تحدید حدود دریاچههای بین دول ساحلی به طور قطع نشان میدهد که این دریاچهها به گونهای تقسیم میشوند که هر دولت ساحلی از حاکمیت انحصاری بر منابع بیولوژیکی و طبیعی، آبهای سطحی و کشتیرانی در مناطق ملی... برخوردار است. برای نمونه این اصول به طور عمومی در تقسیم دریاچههای بزرگ بین ایالات متحد و کانادا، دریاچه چاد بین کامرون، چاد، نیجر و نیجریه، دریاچه مالاوی بین مالاوی، موزامبیک و تانزانیا، دریاچه ژنو بین سوییس و فرانسه اعمال شدند.
3. نتیجه گیری
به هر حال با توجه به آنچه که گفته شد چنین بر میآید که ادعای پارهای از دولتهای ساحلی و برخی از نویسندگان مبنی بر تعیین رژیم حقوقی دریای خز ر بر اساس کنوانسیون 1982 حقوق دریا فاقد وجاهت حقوقی و قانونی میباشد.
باید پذیرفت که همکاری تنگاتنگ تمام دول ساحلی دریای خزر ضروری و لازم است(برای نمونه در مورد منابع هیدروکربن، شیلات و مسایل زیست محیطی). نیاز به چنین همکاری هرگز به منزله انتفای حاکمیت یا صلاحیت دولت ساحلی بر مناطقی نیست که دولت ساحلی بر طبق مقررات حقوق بینالملل حاکمیت و صلاحیت خود را بر آنها اعمال مینماید. ضرورت این همکاری مورد پذیرش تمام دول ساحلی دریای خزر قرار گرفتهاست با وجود این عدم توافق در مورد رژیم حقوقی دریای خزر به مانع عمدهای برای توسعه این همکاری تبدیل شدهاست.
شاید بتوان با انعقاد معاهدهای- پنج جانبه و متناسب با نیازهای امروز- سرنوشت رژیم حقوقی دریای خزر را تعیین کرد و تا آن زمان میتوان بر اساس سیستم "بهره برداری مشترک" عمل کرد؛ به این صورت که کارگزارانی متشکل از اتباع تمام دول ساحلی به بهرهداری از منابع این دریا بپردازند و درآمد حاصله را بین خود( بر اساس کار، سرمایه و نیروی انسانی و ...) تقسیم نمایند.